حجاز در بستر تحولات
نوشته شده توسط : امیر علی

سفر ملك عبدالله پادشاه بيمار عربستان به واشنگتن، بازگشت وليعهد بيمار عربستان به رياض پس از چند سال دوري از اين كشور، تغييرات در پست هاي امنيتي عربستان و دستگيري ده ها نفر در اين كشور به اتهام اقدامات ضدامنيتي طي چند روز اخير بيانگر آن است كه در «بزرگترين همسايه جنوبي ايران» تحولاتي در حال انجام است. اما سطح اين تحولات چقدر است و چشم انداز آن چيست؟ دو سؤالي هستند كه پاسخ آن به تامل و بررسي ويژه نياز دارد. با وجود موانع مهم در تحليل اين مسائل، اين قلم سعي دارد، راهي را به ماوقع باز نمايد:

خلاصه مطلب

1- عربستان سعودي در حوزه عربي، داراي موقعيت محوري است. عربستان در طول صد سال گذشته همواره تلاش كرده تا از قدرت مالي براي بسط نفوذ سياسي و مذهبي خود در جهان اسلام استفاده نمايد. عربستان با استفاده از «جامع مدينه»- كه كانون تربيت مبلغان وهابي است- همواره در نقطه مقابل «جامع الازهر مصر» و «حوزه علميه قم» قرار داشته است. وهابي ها امروزه ده ها شبكه، نشريه، سايت الكترونيكي، بزرگترين چاپخانه كتاب و... را در اختيار دارند. مهمترين اهداف تبليغي اين «جامع وهابي» خنثي كردن اثرات انقلاب اسلامي در ميان ملل مسلمان بوده است و در يك جمعبندي بايد گفت جريان وهابيت در مقابله با انقلاب اسلامي چندان موفقيتي نداشته است.

2- سيستم سياسي عربستان سعودي برخلاف آنچه تصور مي شود، «لائيك» است به اين معنا كه به احكام مذهبي پايبندي ندارند، البته قدرت در عربستان ميان آل سعود و وهابيت به نوعي تقسيم شده است ولي علماي متعصب وهابي حق دخالت در امور مربوط به خاندان آل سعود را ندارند. اين در حالي است كه در موارد و مواقعي سران سعودي، سران وهابي را به تمكين واداشته اند. سيستم سياسي عربستان از وهابيت به عنوان يك ابزار براي سركوب مخالفان اين خاندان و مخالفان مذهبي عربستان در خارج از مرزها استفاده مي كند. در طول سي سال گذشته نمونه هايي از اين استفاده در پاكستان، افغانستان، عراق، تاجيكستان، چچن، بوسني هرزگوين و بعضي از مناطق ايران مشاهده گرديده است.

3- در درون اين خاندان دو تيره «سديري» و «نجدي» هستند. حكومت عمدتا در اختيار «نجدي ها» بوده است و در مواردي هم به سديري ها رسيده است. از نظر فكري نجدي ها وابستگي بيشتري به تفكر وهابي داشته. ملك عبدالله تنها فرزند عبدالعزيز است كه به تيره سديري ها تعلق دارد. عبدالله غيرمذهبي تر از برادران مقبور خود مي باشد. با مرگ ملك عبدالله حكومت به نوادگان مي رسد. هم اينك رقابت فراواني در اين خانواده بر سر جانشيني ملك عبدالله درگرفته است. پيش از اين «شوراي بيعت» شاهزاده «سلطان»- از تيره نجدي ها- را به عنوان وليعهد انتخاب كرده بود اما او به دليل مخالفت ملك عبدالله عملا نتوانست كاري انجام دهد و از اين رو به بهانه بيماري در خارج از عربستان زندگي مي كرد. فرزند او «بندر» با نفوذ در عربستان كودتايي را عليه ملك عبدالله به راه انداخت كه به نتيجه نرسيد و به خروج بندر از عربستان انجاميد. ملك عبدالله با افزودن بر اختيارات شاهزاده «نايف» وزير كشور علاقه خود را به جايگزين كردن او ابراز كرد. نايف از تيره سديري ها به حساب مي آيد اما در عين حال داراي شخصيتي منعطف و غيرقاطع مي باشد. از آن طرف شاهزاده سلطان به دليل بيماري لاعلاج و كهولت سن از حمايت فعلي اكثر اعضاي خاندان برخوردار نيست. آنان معتقدند فوت سه پادشاه در سي سال ضربات سنگيني به خاندان زده و بايد فرد جوانتري جايگزين شود. براين اساس سلطان درصدد است تا فرزند خود «بندر»- 60 ساله- را جايگزين خود كند. اما بندر بن سلطان در ميان كشورهاي عربي يك كودتاچي- كودتا عليه عبدالله و كودتا عليه بشار الاسد- به حساب مي آيد.

4- اين كشور از تعارضات ملي و مذهبي هم شديداً رنج مي برد. نزديك به هفت ميليون از جمعيت نوزده ميليوني عربستان را شيعيان تشكيل مي دهند. رژيم عربستان سعودي به دروغ مدعي است كه جمعيت اين كشور بيست و هفت ميليون نفر است. شيعيان سه استان جنوبي اسماعيلي مذهبند و شيعيان مناطق شرقي را شيعيان اثني عشري تشكيل مي دهند. شيعيان در عربستان جمعيتي به شدت تحت فشارند و هر نوع بهم ريختگي وضعيت در رياض مي تواند آنان را به ميدان بياورد.

5- از منظر آمريكا، رژيم صهيونيستي و اكثر دولت هاي عربي، هرگونه تحول ناخواسته در عربستان و مصر، بزرگترين انفجار اجتماعي را در جهان اسلام به نفع انقلاب اسلامي به وجود مي آورد و ريشه نفوذ غرب و رژيم صهيونيستي را در خاورميانه مي خشكاند. از اين رو آنان هرگونه تحول در شبه جزيره را با دقت زير نظر دارند ولي آيا اين مراقبت تقدير الهي را دگرگون مي كند؟ پاسخ منفي است.

دلیل این پاسخ و مشروح این خلاصه ها در پایین تر

 

1- عربستان سعودي در حوزه عربي و در ميان كشورهاي اهل سنت، داراي موقعيت محوري است. اين موقعيت محوري از يك سو به دليل وجود مقدس ترين شهرهاي مسلمين- مكه و مدينه- در اين سرزمين و از سوي ديگر به دليل برخورداري كشور- بزرگ و كم جمعيت- عربستان از درآمد سرشار نفتي است. عربستان در طول صد سال گذشته همواره تلاش كرده تا از قدرت مالي- ناشي از صدور روزانه بين هشت تا دوازده ميليون بشكه نفت- براي بسط نفوذ سياسي و مذهبي خود در جهان اسلام استفاده نمايد. از همين رو مي توان جاي پاي دربار سعودي را در اكثر كشورهاي اسلامي و در ميان اكثر مجامع مسلمين مشاهده كرد. عربستان با استفاده از «جامع مدينه»- كه كانون تربيت مبلغان وهابي است- همواره در نقطه مقابل «جامع الازهر مصر» و «حوزه علميه قم» قرار داشته است. وهابي ها امروزه ده ها شبكه تلويزيوني، ده ها شبكه راديويي، چندين نشريه، ده ها سايت الكترونيكي، بزرگترين چاپخانه كتاب و... را در اختيار دارند. در طول سي سال گذشته، مهمترين اهداف تبليغي اين «جامع وهابي» خنثي كردن اثرات انقلاب اسلامي در ميان ملل مسلمان بوده است و در يك جمعبندي بايد گفت عليرغم صرف ميلياردها دلار، ميليون ها ساعت وقت و چاپ هزاران كتاب و اعزام هزاران مبلغ، جريان وهابيت در مقابله با انقلاب اسلامي چندان موفقيتي نداشته است ولي به هرحال مانع تراشي وهابيت در مقابل انقلاب اسلامي در خارج از مرزها به وضوح ديده مي شود.
2- سيستم سياسي عربستان سعودي برخلاف آنچه تصور مي شود، «لائيك» است به اين معنا كه پادشاه، وليعهد و ساير شاهزادگان سعودي كه بطور مطلقه بر مركز و سيزده ايالت اين كشور حكم مي رانند، به احكام مذهبي پايبندي ندارند، انجام قمار، خوردن شراب و تماس با زنان خارج از ضوابط شرعي بطور گسترده و نسبتا علني در اين خاندان جريان دارد. البته قدرت در عربستان ميان آل سعود و وهابيت به نوعي تقسيم شده است ولي علماي متعصب وهابي حق دخالت در امور مربوط به خاندان آل سعود را ندارند. اين در حالي است كه در موارد و مواقعي سران سعودي، سران وهابي را به تمكين واداشته اند به عنوان مثال در مورد روابط رسمي عربستان با آمريكا و روابط غيررسمي آنان با رژيم صهيونيستي، وهابي ها سكوت كرده اند و حال آن كه در آموزه هاي وهابيت هرگونه همكاري با مسيحيت و يهود، كفر و جرم تلقي شده است. سيستم سياسي عربستان از وهابيت به عنوان يك ابزار براي سركوب مخالفان اين خاندان و مخالفان مذهبي عربستان در خارج از مرزها استفاده مي كند. در طول سي سال گذشته نمونه هايي از اين استفاده در پاكستان، افغانستان، عراق، تاجيكستان، چچن، بوسني هرزگوين و بعضي از مناطق ايران مشاهده گرديده است. جريان القاعده در طول ده تا پانزده سال گذشته به عنوان «بين الملل وهابي» عامل بسياري از جنايات هولناك عليه اهل سنت و شيعيان در اين كشورها بوده است. البته امروز جريان القاعده و وهابيت از سوي عموم مسلمانان به عنوان جرياناتي ضد اسلامي شناخته شده و از نفوذ آنان بشدت كاسته شده است.
3- خاندان آل سعود در طول صد سال گذشته بندرت شاهد تحولاتي بوده است چرا كه همه افراد آل سعود بر حفظ «حاكميت مطلقه» در خاندان خود اتفاق نظر كرده اند. در عين حال در درون اين خاندان دو تيره قابل بازشناسي اند، تيره «سديري» و تيره «نجدي» در طول يكصد و پنجاه سال گذشته، حكومت عمدتا در اختيار «نجدي ها» بوده است و در مواردي هم پادشاهي به سديري ها رسيده است. از نظر فكري نجدي ها وابستگي بيشتري به تفكر وهابي داشته و از نوگرايي كمتري برخوردار بوده اند. ملك فهد و ساير برادران او كه بعد از مرگ «عبدالعزيز بن عبدالرحمن»- در سال سي و دو شمسي- به ترتيب به قدرت رسيدند به تيره نجدي ها تعلق داشته اند. ملك عبدالله تنها فرزند عبدالعزيز است كه به تيره سديري ها تعلق دارد. عبدالله غيرمذهبي تر از برادران مقبور خود مي باشد و تسلط علماي وهابي روي او به نسبت- قبلي ها- كمتر است. با مرگ ملك عبدالله دوران حكومت فرزندان عبدالعزيز به پايان و نوبت به نوادگان مي رسد. هم اينك رقابت فراواني در اين خانواده بر سر جانشيني ملك عبدالله درگرفته است. پيش از اين «شوراي بيعت» كه مسئول انتخاب پادشاه است، شاهزاده «سلطان»- از تيره نجدي ها- را به عنوان وليعهد انتخاب كرده بود اما او به دليل مخالفت ملك عبدالله عملا نتوانست كاري انجام دهد و از اين رو به بهانه بيماري در خارج از عربستان زندگي مي كرد. در اين دوران، فرزند او «بندر» با نفوذ در سيستم پليس و دستگاه امنيتي عربستان كودتايي را عليه ملك عبدالله به راه انداخت كه به نتيجه نرسيد و به خروج بندر از عربستان انجاميد. ملك عبدالله در اين دوران با افزودن بر اختيارات شاهزاده «نايف» وزير كشور علاقه خود را به جايگزين كردن او به جاي «شاهزاده سلطان» ابراز كرد. نايف از تيره سديري ها به حساب مي آيد و روابط فعالي با كشورهاي عربي دارد اما در عين حال داراي شخصيتي منعطف و غيرقاطع مي باشد. از آن طرف شاهزاده سلطان هرچند به طور قانوني جانشين ملك عبدالله است ولي به دليل بيماري لاعلاج و كهولت سن از حمايت فعلي اكثر اعضاي خاندان برخوردار نيست. آنان معتقدند فوت سه پادشاه در يك دوره زماني سي ساله ضربات سنگيني به خاندان زده و بايد فرد جوانتري جايگزين شود. براين اساس سلطان كه شانسي براي انتخاب ندارد درصدد است تا فرزند خود «بندر»- 60 ساله- را جايگزين خود كند. بندر از حمايت وهابي ها و نيز آمريكايي ها، برخوردار است چرا كه از نظر آنان شرايط منطقه اقتضا مي كند كه يك چهره قاطع امنيتي در عربستان به پادشاهي برسد كمااينكه آنان در مورد مصر هم روي انتخاب «عمر سليمان» وزير فعلي امنيت مصر به جاي مبارك- در مقابل جمال مبارك و محمد البرادعي- تاكيد دارند. اما بندر بن سلطان از يك سو در ميان كشورهاي عربي يك كودتاچي- كودتا عليه عبدالله و كودتا عليه بشار الاسد- به حساب مي آيد و از سوي ديگر اكثر خاندان آل سعود و اكثر اعضاي «شوراي بيعت»- كه عبدالله آن را در سال هشتاد و پنج شمسي به عنوان ساز و كاري براي انتخاب پادشاه تاسيس كرد- از انتخاب وي حمايت نمي كنند. براين اساس عليرغم حمايت قاطع وهابي ها و آمريكا، به قدرت رسيدن بندر بعيد به نظر مي رسد و از آن طرف عليرغم آنكه نايف هم از سديري هاست شانس بيشتري براي رسيدن به اين سمت دارد.
4- به غير از مسائل درون خانواده و افت شديد موقعيت آل سعود در عربستان، اين كشور از تعارضات ملي و مذهبي هم شديداً رنج مي برد. نزديك به هفت ميليون از جمعيت نوزده ميليوني عربستان- يعني نزديك سي وهفت درصد- را شيعيان تشكيل مي دهند كه در استان هاي شرقي و جنوبي اين كشور سكونت دارند. رژيم عربستان سعودي از يك سو به دروغ مدعي است كه جمعيت اين كشور بيست و هفت ميليون نفر است و حال آن كه آگاهان سياسي در درون عربستان اين عدد را حداكثر نوزده ميليون نفر مي دانند. از سوي ديگر، اين رژيم جمعيت غيرحنبلي عربستان- اعم از پيروان ساير مذاهب اسلامي و پيروان ساير اديان ابراهيمي- را ده درصد جمعيت اين كشور به حساب مي آورد و حال آن كه فقط شيعيان حدود سي و هفت درصد از جمعيت عربستان را به خود اختصاص داده اند. شيعيان سه استان جنوبي- عسير، جيزان و نجران- كه در مجاورت مرزهاي شمالي يمن قرار دارند، اسماعيلي مذهبند و شيعيان مناطق شرقي اين كشور- شامل شش استان- را شيعيان اثني عشري تشكيل مي دهند. شيعيان در عربستان جمعيتي به شدت تحت فشارند و هر نوع بهم ريختگي وضعيت در رياض و كاهش فشارهاي مركز مي تواند آنان را به ميدان بياورد. اين نكته اي است كه آمريكا، وهابيت و خاندان آل سعود را بشدت نگران كرده است.
5- از منظر آمريكا، رژيم صهيونيستي و اكثر دولت هاي عربي، هرگونه تحول ناخواسته در عربستان و مصر، بزرگترين انفجار اجتماعي را در جهان عرب و جهان اسلام به نفع انقلاب اسلامي به وجود مي آورد و اين به روند پيدايي دولت هاي همخوان با بلوك مقاومت در خاورميانه سرعت فراواني داده و ريشه نفوذ غرب و رژيم صهيونيستي را در خاورميانه مي خشكاند. از اين رو آنان با احتياط فراوان هرگونه تحول در شبه جزيره را با دقت زير نظر دارند ولي آيا اين مراقبت تقدير الهي را دگرگون مي كند؟ پاسخ آن روشن است دلهره دستگاه نظامي و امنيتي آمريكا در حال انعقاد قراردادهاي صد و بيست ميليارد دلاري تسليحات به عربستان و... نشان مي دهد كه پاسخ منفي است.

نویسنده: سعدالله زارعي





:: بازدید از این مطلب : 637
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: